تئوری موسیقی در حالت کلی به دو بخش پایه و پیشرفته تقسیم می شود. و به صورت زیر در سه بخش تقسیم بندی می شوند:
تئوری موسیقی پایه:
بخش اول: کلیات (صوت و ویژگی ها و انواع آن – صوت موسیقیایی و ویژگی های آن - الفبای موسیقی و نام نت ها – حامل و انواع آن - کلیدها و بخش های صدایی – دیرند نت ها و ریتم – وزن و ضرب – عدد میزان های ساده + ترکیبی – تاکید - ...)
بخش دوم: فواصل موسیقیایی (پرده و نیم پرده – علائم ترکیبی و عرضی – فواصل ترتیبی – فواصل خوشایند و ناخوشایند - ...)، گام های موسیقیایی (تعریف گام – گام های کروماتیک – مد گام های دیاتونیک ماژور – سری دیز ها و بمل های گام های دیاتونیک ماژور – مد گام های دیاتونیک مینور – سری دیزها و بمل های گام های دیاتونیک مینور – گام های مینور تئوریک، هارمونیک و ملودیک - گام های نسبی مینور و ماژور – دایره ی پنجم ها - ...)
بخش سوم: تاریخچه ی حامل و کارکردهای آن، تکمیل بحث گام ها (مدهای قرون وسطی و باروک)، انتقال و مدولاسیون، تکمیل مباحث ریتمیک و متریک (عدد میزان های لنگ و مخلوط و... – وزن گزینی)، مقدمه ای بر آکورد شناسی* (تعریف آکورد – آکوردهای سه صدایی/تریادها – انواع آکروهای سه صدایی – حالت های آکوردهای سه صدایی – چهاربخشی کردن آکوردهای سه صدایی – آشنایی اجمالی با دیگر انواع آکوردها)، آشنایی با هارمونی
از جمله بحث های تئوری موسیقی پیشرفته می توان به موارد زیر اشاره کرد که عموما دارای بخش های عملی نیز می باشند:
هارمونی – کنترپوآن – مبانی آهنگسازی – سازشناسی – ارکستراسیون – فرم های موسیقی – اصول رهبری ارکستر - ...
+ نوشته شده در پنجشنبه 23 مهر1388ساعت 11:29 قبل از ظهر توسط سهند |
یک نظر
هنر موسیقی از نگاهی در گام اول به دو بخش تئوری و عملی تقسیم می شود.
دو پایه ی اصلی شروع موسیقی (چه هدف نواختن ساز باشد، چه آهنگسازی، چه رهبری ارکستر و...) سلفژ و تئوری موسیقی هستند که در سراسر دنیا در هنرستان ها و کنسرواتوارهای موسیقی در آغاز تدریس می شوند.
تئوری موسیقی به بررسی قواعد و قوانین و نشانه های موسیقیایی می پردازد که در طول قرون متمادی به صورت فعلی درآمده اند.
سلفژ نیز خود به دو بخش زیر تقسیم می شود:
- پارلاتی/parlati (دیدخوانی/sight-reading): که در آن هنرجو باید با استفاده از ضرب زدن با رعایت ریتم ها، نام صحیح نت ها را بیان کند (دشیفراژ).
- کانتاتی/cantata (دیدسرایی/sight-singing): که در آن هنرجو باید علاوه بر رعایت ریتم و ضرب زدن و نام نت ها، نت ها را به صورت آهنگین بسراید و در واقع زیر و بمی آن ها را نیز اجرا کند.
این وبلاگ قصد دارد تئوری پایه ی موسیقی را به صورت کامل از ابتدایی ترین تعریفات و توضیحات تا مباحث پیشرفته تر آموزش دهد...
پیدایش موسیقی و تاریخچه آن:
انسان در ميان اصوات و نواهاى
طبيعت به دنيا آمده است و مبانى
موسيقى را از طبعيت آموخته. در مسير
تمدن خويش، انسان به اصوات
تازهاى پى برد و بهتدريج متوجه
شد که صداهاى منظم مىتوانند بر
فعاليت او تأثير مثبت داشته باشند.
در واقع هنر با درک زيبايى از طبيعت
و با تقليد آهنگهاى طبيعى و
انعکاس اين آثار بهوجود آمده است.
انسان براى پرستش خدايان و غلبه بر
ترس، آوازهايى مىخواند که
بهتدريج بهشکل سرودهاى مذهبى و
دستهجمعى براى عبادت درآمد.
رقص و شعر و موسيقى با بشر
بوجود آمد و انسان را از بدو حضور در
اين جهان داراى احساسات و عواطف
بود و حالاتى نظير بيم و غم و شادى و
نفرت و ساير کيفيات درونى را تجربه
مىکرد. اين عواطف و احساسات که
هميشه با بشر همراه بودهاند،
مىبايست بهگونهاى جلوهگر
شوند؛ بنابراين بهوسيلهٔ صدا،
حرکات و کلمات آشکار شدند که
نمودار آن آواز و رقص و شعر بوده است.
از وقتى که بشر توانست حالات
درونى خود را بهوسيله صدا نمايش
دهد و با کمک صداهاى منظم طبيعت وزن
را بهدست آورد، موسيقى بوجود آمد.
جهان پر از اصوات مختلف است و بر
پايه توازن و نظم استوار شده است.
هر ملتى داستان پيدايش
موسيقى را بهنحو خاصى و ضمن
افسانهها و داستانها بيان کرده
است و اين داستانها سينه به سينه
نقل شدهاند و به نسلهاى بعدى
رسيدهاند. انسانهاى اوليه
موسيقى را عطيهٔ خدايان
مىدانستند؛ مثلاً در ژاپن روزى
الههٔ خورشيد قهر کرد
(خورشيدگرفتگي) و مردم هرچه فکر
کردند جز اين چيزى بهخاطرشان
نرسيد که با آواز خواندن او را
بيرون آورند. اين رسم امروزه نيز در
ژاپن بههنگام کسوف انجام مىشود.
يونانىها نيز هرمس خداى
بازرگانان را به خاطر بخشيدن
موسيقى ستايش مىکردند. هرس ضمن
گردش در ساحل مديترانه، رشتهٔ
دورهاى را که برادرش آپولون به
سرقت برده بود، بر روى کاسهٔ
لاکپشتى استوار کرد و اولين ساز
يعنى لير بهوجود آمد.
در عرب نخستين آواز را به جبل
فرزند قين (قابيل) نسبت مىدهند که
در مرگ هابيل خوانده است. يا
عبدالقادر مراغى مىگويد: چون به
امر خالق جيحون، روح در بدن آدم (ع)
درآمد نبض او در حرکت آمد و صورت خود
لازمهٔ انسان است.
از مجموع اين داستانها به
اين نتيجه مىرسيم که موسيقى
همزاد بشر است و وطن خاکى ندارد. به
همين ترتيب همه ملل و اقوام قديم،
تاريخ پيدايش موسيقى را با افسانه
و قصد درهم آميختهاند. از آنجا که
هر چيز موزون موردپسند طبع بشر
بوده است و آواز و رقص و شعر نيز
موزون هستند، از همان دوران قديم
به شکل آداب و رسوم زندگى ملل مختلف
قرار گرفته است. ابتدا اين آداب و
رسوم شکل جادويى داشت؛ سپس با
تشريفات مذهبى همراه شد و
بهتدريج از آن جدا گرديدند و
استقلال يافتند و با تأثير عوامل
طبيعي، جغرافيايي، مذهب، زبان،
شيوهٔ زندگي، عادات و ... با يکديگر
اختلاف پيدا کردند.
کارل اشتومف استاد فلسفه
دانشگاه برلين تاريخ شروع موسيقى
را از زمانى مىداند که مردم براى
ارتباط با هم متوسل به اصوات شدند.
با وسعت دايرهٔ تمدن، رقص و
شعر و آواز نيز دستخوش تغيير و تحول
شد و تحت شرايط و قوانين درآمد و
بهتدريج از سادگى و روحانيت آن
کاسته شد. آنها از يکديگر تفکيک
شدند و تابع قوانين و شرايط شده و هر
يک تبديل به رشته و فنى جداگانه
گشتند. از نظر علمي، يونان پايه و
اساس موسيقى غربى و ايران اساس
موسيقى شرقى را بنا نهاد.
بهرحال هنوز تاريخ دقيق
پيدايش موسيقى بهطور يقين و قطعى
معلوم نيست. با تمام فرضيات و
تئورىهاى موجود در اين مورد،
دقيقاً مشخص نيست که کداميک داراى
قطعيت مىباشند.